دانیالدانیال، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره
الیناالینا، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

دانیال و الینا بهترین هایم

روزهای پایانی پروژه موفقیت آمیز از شیر گرفتن دانیال

این روزها دیگه دانیال هر دو یا سه روز یکبار می می میخوره و حسابی به شرایط جدیدش عادت کرده هرچند حالا دیگه ظهر ها نمی خوابه ولی در عوض شب بدون خوردن می می خیلی زود بیهوش میشه. راستی پسرم دیگه شیر پاستوریزه می خوره البته از نوع پاکتی کوچک با نی. خدا رو شکر چون خیلی نگران بودم که دانیال حالا که دیگه می می نمی خورده چطوری باید کلسیم بدنش رو تأمین کنه آخه شیر پاستوریزه دوست نداشت که خوشبختانه حالا دیگه دوست داره. انشاالله تو این یکی دو هفته کلاً پروژه با موفقیت به پایان می رسه. ...
17 تير 1391

عکسهای سفر چالوس

پنجشنبه غروب ساحل دریا حسینی چالوس   بقیه عکسها در ادامه مطلب       دانیال و بابایی و فاطمه سوار کاسلکه جمعه غروب بالا پشت بوم خونه خاله دانیال و فاطمه کنار بابا محسن در حال بلال درست کردن جاده چالوس- مرزن آباد در راه برگشت به تهران دانیال در حال خوردن زردآلو جاده چالوس - تهران- بعد از تونل کندوان  دانیال حسابی آب بازی کرد - سنگها رو از روی زمین بر می داشت و پرت می کرد توی آب. از حالتی که با انداختن سنگ توی آب درست می شد خیلی خوشش می اومد. آب بسیار سرد بود و حسابی دانیال سرحال شده بود     ...
13 تير 1391

سفر چالوس

روز چهارشنبه تو راه برگشت به خونه با بابا محسن صحبت این بودکه آخر هفته رو چکار کنیم و کجا بریم آخه شنبه هم تعطیل بودیم (بخاطر کنکور). آخر سر تصمیم گرفتیم با خنک شدن هوا همون روز به سم  چالوس بریم. زنگ زدیم به خاله بابا محسن و رفتیم خونه وسایلمون رو جمع کردیم. موقع جمع کردن وسایل دانیال بین پله های بالا و پایین رژه می رفت و تو یه موقعیت که گیر آورده بود و ما سرمون به جمع کردن وسایل گرم بود خاک یه گلدون رو خالی کرد و گل و از ریشه در آورد. خلاصه با عمه شیوا ساعت 7:15 راه افتادیم. اتوبان تهران کرج به شدت ترافیک بود و یک ساعت و نیم تا سر جاده چالوس طول کشید برسیم. دانیال خیلی خوابش می اومد و کلافه بود آخر سر نزدیک تونل کندوان ...
12 تير 1391

عکس

دانیال در حمام 6تیر1391 ادامه عکسها در ادامه مطلب این عکس رو روز عید مبعث وقتی رفته بودیم بوستان آرارات تو کوچه روبروی بوستان که ماشین رو پارک کردیم انداختم. کوچه خیلی باصفایی بود   کار دستی دانیال در کلاس خاله بهاره عکس 1 دزدیده شده از وبلاگ محیای عزیز 27 خرداد 91 عکس 2 کاردستی روز 6 تیر 1391 هدیه ریحانه کوچولو به دانیال هدیه امیرعلی عزیز به دانیال   ...
7 تير 1391

پروژه از شیر گرفتن

دو سه روزی هست که دارم با تمام شدن ٢ سال دانیال از شیر می گیرمش اما دانی خیلی وابسته اس و اینکار واقعاً سخته مخصوصاً‌ اینکه عادت داره موقع خوابیدن حتماً شیر بخوره و بخوابه. شب اول خیلی گریه کرد و بهونه گرفت. به هرحال دو سه شب با گیاه صبر زرد شروع کردم اما کاملاً موفق نبود و دانی باز هم می می رو با همون مزه تلخ می خورد. دیشب از پماد متیل سالیسیلات یا همون ویکس خودمون استفاده کردم و ظاهراً خوب بود. بوی تند ویکس باعث شد می می نخوره. هرچند که شب به سختی خوابید و حسابی کلافه بود. دیگه راهیه که باید رفت عزیزم. ببخشید که باید گولت بزنم و بهت می می ندم. آخه بزرگ شدی . دیگه واسه خودت مردی هستی. می می واسه نی نی هاست. راستی از ...
7 تير 1391

عکسهای تولد دانیال تو مهدکودک

روز چهارشنبه 31 خرداد یه تولد کوچیک تو مهدکودک برای دانیال گرفتم آخه خیلی دوست داشتم دانیال با دوستاش روز تولدش عکس داشته باشه.  تولدش رو تو کلاس خاله رویا و با اومدن بچه های کلاس خاله بهاره گرفتیم. من بخاطر کار خیلی سریع برگشتم اداره و عمه شیوا که اون روز اومده بود تا تو جشن دانیال باشه تا عصر که میخواستیم بریم خونه پیش دانیال موند. بقیه عکسها و مطالب در ادامه مطلب اشتباه نکنید تولد دانیاله فقط موضوع اینه که سر نشستن روی صندلی دعوا بود که با کوتاه اومدن دانیال ختم به خیر شد     دانیال- ریحانه- صدف- امیرعلی راست به چپ: پارسا- درسا- پرنیان- دانیال- ریحانه- صدف- امیرعلی- محیا- رایا- آویسا - ردیف پایین، ...
3 تير 1391